مهارت های مرتبط در حوزه حسابداری مدیریت جهت سهولت در یادگیری ؟
سلام به همراهان عزیز در ادامه مبحث قبلی ( آیا یادگرفتن حسابداری مدیریت آسان است ؟ ) امروز میخایم مفاهیم مرتبط از حوزه های مدیریت استراتژی و عملیات حسابداری مدیریت را مورد بحث قرار دهیم و بصورتی شفاف در باره این موضوع صحبت کنیم. با ما همراه باشید. حوزه حسابداری مدیریت
این مقاله برخی از مفاهیم و ویژگی های حوزه های استراتژی و مدیریت عملیات را که با مطالعه حسابداری مدیریت مرتبط است، شرح می دهد. از آنجایی که حسابداری مدیریت یک عملکرد پشتیبانی مدیریت است، حسابداران مدیریت باید از روندها، مسائل و تکنیک های نوظهور در حوزه مدیریت آگاه باشند. همچنین، از آنجا که بسیاری از چالش برانگیزترین مشکلات حسابداری مدیریت در بخش تولید اقتصاد رخ می دهد، حسابداران مدیریت باید درک کاملی از اصطلاحات و ویژگی های اساسی فرآیندهای تولید رایج داشته باشند.
فرآیندهای تولید در حسابداری بهای تمام شده و صنعتی:
حوزه حسابداری مدیریت
صنایع تولیدی را می توان بر اساس میزان قابل تشخیص واحدهای تولیدی از یکدیگر در طول فرآیند تولید و پس از آن دسته بندی کرد. ما چهار نقطه را در یک پیوستار توصیف می کنیم.
فرآیند سفارش کار:
در فرآیند سفارش کار، هر واحد خروجی منحصر به فرد است. به عنوان مثال می توان به یک سازنده خانه سفارشی و یک سازنده مبلمان سفارشی اشاره کرد.
فرآیند دستهای:
در یک فرآیند دستهای، واحدهای خروجی یکسان (یا بسیار مشابه) در گروههایی به نام دستهای تولید میشوند، اما واحدهای یک دسته میتوانند به طور قابل توجهی با واحدهای دستهای دیگر متفاوت باشند. واحدهای داخل هر دسته معمولاً در طول فرآیند تولید در نزدیکی فیزیکی باقی می مانند.
کارخانه های پوشاک اغلب از فرآیند دسته ای استفاده می کنند. به عنوان مثال، مدل های مختلف شلوار در دسته های جداگانه تولید می شود. هر دسته ممکن است شامل ۵۰ یا چند صد جفت شلوار باشد. در هر دسته، ممکن است تفاوت های جزئی مانند اندازه های مختلف دور کمر و درز وجود داشته باشد. در هر زمان، کارخانه ممکن است کار در حال انجام مربوط به چندین سبک مختلف شلوار، و دسته های متعددی از کار در حال انجام برای هر سبک داشته باشد.
خط مونتاژ:
در یک فرآیند خط مونتاژ، واحدهای مشابه به ترتیب، معمولاً در یک عملیات بسیار خودکار تولید می شوند. صنعت خودرو نمونه خوبی است. یک خودروساز در هر خط مونتاژ تنها یک خودروی مدل تولید می کند. خط مونتاژ امکان تمایز محصولات را فراهم می کند. به عنوان مثال، خودروهای تولید شده در خط مونتاژ می توانند با توجه به ویژگی هایی مانند رنگ و تودوزی و شاید از جنبه های اساسی تر مانند اندازه موتور، و دو چرخ در مقابل چهار چرخ متحرک با یکدیگر متفاوت باشند. با این حال، تغییر خط مونتاژ از یک مدل به مدل دیگر معمولاً مستلزم هزینه و زمان خرابی قابل توجهی است.
فرآیند پیوسته:
در یک محیط تولید مداوم، تاسیسات تولیدی یک جریان مداوم محصول در طول ساعات کار تاسیسات تولید می کند. یک مثال کلاسیک از فرآیند پیوسته، عملیات حفاری نفت است. ویژگی متمایز یک فرآیند پیوسته این است که هر گروه بندی خروجی به واحدهای جداگانه دلخواه است. به عنوان مثال، نفت را می توان به بشکه یا گالن یا هر معیار دیگری از حجم مایع تقسیم کرد. برای تعیین بهای تمام شده تولید در یک فرآیند مستمر، لازم است یک دوره زمانی انتخاب شود، هزینه های انجام شده در آن دوره جمع آوری شود، میزان خروجی تولید شده در همان دوره مشخص شود و هزینه های کل بر تولید کل تقسیم شود.
هیچ فرضی وجود ندارد که یک فرآیند تولید مستمر یک تأسیسات تک محصولی باشد (عملیات حفاری اغلب نفت خام و گاز طبیعی را استخراج میکنند)، یا اینکه ۲۴ ساعت شبانهروز اجرا میشود.
بررسی اجمالی فرآیندهای تولید:
تمایز فرآیندهای تولید در امتداد این پیوستار مفید است، زیرا جایی که یک فرآیند بر روی این پیوستار قرار می گیرد، بر انواع مسائل حسابداری مدیریت که به وجود می آیند، و طراحی سیستم حسابداری مدیریت تاثیر می گذارد. با این حال، اغلب دشوار است و به ندرت مفید است که هر فرآیند تولیدی خاص را دقیقاً در یکی از چهار نقطه از زنجیره توضیح داده شده در اینجا طبقه بندی کنیم. همچنین، هر شرکتی ممکن است در چندین نقطه در این زنجیره فعالیت کند.
عدم تمرکز یا تمرکز زدایی در حسابداری بهای تمام شده
حوزه حسابداری مدیریت
موضوع مهم در مدیریت شرکت ها میزان متمرکز یا غیرمتمرکز بودن تصمیم گیری است. بسیاری از شرکتهای بزرگ بهصورت غیرمتمرکز عمل میکنند و مراکز مسئولیتپذیری و مدیران مراکز مسئولیتپذیر متعددی با استقلال قابلتوجه دارند.
از انواع مهم مراکز مسئولیت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مراکز هزینه:
مدیران مراکز هزینه فقط مسئول هزینه ها هستند. اکثر کارخانه ها مراکز هزینه هستند.
مراکز سود:
مدیران مراکز انتفاعی مسئول درآمدها و هزینه ها هستند.
مراکز سرمایه گذاری:
مدیران مراکز سرمایه گذاری مسئول درآمدها، هزینه ها و سرمایه سرمایه گذاری شده هستند.
مزایای مهم تمرکززدایی در زیر آمده است:
تصمیم گیری به مدیرانی واگذار می شود که اغلب در بهترین موقعیت برای درک اقتصاد محلی، سلیقه مصرف کننده و بازار کار هستند.
استقلال ذاتاً پاداش دارد. موقعیتهای شغلی که با درجه بالایی از مسئولیت و استقلال مشخص میشوند، احتمالاً مدیران با استعداد، با تجربه و توانمندتری را جذب و حفظ میکنند تا موقعیتهایی که حداقل اختیار تصمیمگیری را در اختیار مدیران قرار میدهند.
شرکت هایی که مسئولیت را در اعماق سازمان محول می کنند، زمینه آموزشی ایجاد می کنند که در آن مدیران تجربه کسب می کنند و خود را برای موقعیت های سطح بالاتر آماده می کنند.
<li>تمرکززدایی بار کمتری بر دوش مدیریت ارشد می گذارد. شرکت های بسیار متمرکز مسئولیت تصمیم گیری های معمول متعدد را به مدیریت ارشد تحمیل می کنند.
در زیر هزینه ها و خطرات مهم تمرکززدایی آمده است :
انگیزههای مدیران مرکز مسئولیت همیشه با انگیزههای مالکان یا مدیریت ارشد هماهنگ نیست. این خطر آشکار وجود دارد که مدیران ممکن است لوازم مورد نیاز شرکت را به قیمت سود شرکت مصرف کنند (به عنوان مثال، ناهارهای تجاری گران قیمت و مبلمان اداری). همچنین، شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه مدیران تلاش خواهند کرد تا اندازه واحدهایی را که مسئولیت آنها را بر عهده دارند (به نام دامنه کنترل مدیر) افزایش دهند، حتی اگر انجام این کار باعث افزایش سودآوری شرکت نشود.
تئوری اقتصادی پیشنهاد می کند که مدیران ترجیح می دهند مرکز مسئولیت تحت کنترل آنها ریسک کمتری را نسبت به مالکان بپذیرد. این تئوری مبتنی بر این مشاهدات است که پروژههای با ریسک بالاتر به طور متوسط بازده بالاتری را ایجاد میکنند که منعکسکننده مبادله بین ریسک و بازده است، که یک بلوک ساختمانی تئوری مالی را تشکیل میدهد. سهامداران پروژه های پرریسک تر را نسبت به مدیران ترجیح می دهند، زیرا سهامداران می توانند با داشتن سهام در شرکت های متعدد، پرتفوی خود را متنوع کنند. با این حال، حرفه مدیر ارتباط نزدیکی با عملکرد مرکز مسئولیت او دارد. در نتیجه، مدیران مراکز مسئولیت شرکتهای غیرمتمرکز ممکن است پروژههای پرریسکی را که سهامداران به آن علاقه دارند، رد کنند.
اگر چه برای تمرکززدایی هم مزایا و هم هزینه وجود دارد، به نظر میرسد که با هر معیار عینی، اکثر شرکتهای بزرگ به شیوهای بسیار غیرمتمرکز عمل میکنند. به عنوان یک معیار، ممکن است کسی بخواهد میزان تمرکززدایی در شرکت های مدرن را با میزان تمرکززدایی در نهادهایی مانند ارتش یا اقتصاد شوروی سابق مقایسه کند.
ریشه های حسابداری مدیریت: حوزه حسابداری مدیریت
حسابداری مدیریت برای اولین بار به عنوان یک فعالیت مهم در اوایل انقلاب صنعتی، در صنایع و شرکت های پیشرو آن روز ظاهر شد. به این ترتیب، حسابداری مدیریت پس از حسابداری مالی پدید آمد، که میتواند منشأ آن را به نقش نظارتی آن در سرمایهگذاریهای تجاری بازرگانان اروپایی که در رنسانس ایتالیا آغاز شد، و به سوابق مالیاتی که ظاهراً دولتها از زمانی که دولتها وجود داشتهاند، ردیابی کند. حسابداری دوطرفه ورود بیش از ۳۰۰ سال است که حسابداری مدیریت زمان برای اولین بار به عنوان یک زمینه قابل تشخیص ظاهر شد.
دو صنعت پیشرو در انقلاب صنعتی که نقش مهمی در تاریخ اولیه حسابداری مدیریت ایفا کردند، نساجی و راه آهن بودند. کارخانههای نساجی از مواد خام و نیروی کار برای تولید پارچهها و محصولات مرتبط استفاده میکردند و کارخانهها روشهایی را برای ردیابی کارایی استفاده از این نهادهها توسعه دادند. راهآهن به سرمایهگذاری قابل توجهی در دورههای زمانی طولانی برای ساخت بستر جاده و مسیر نیاز داشت. هنگامی که راهآهن شروع به کار کرد، حجم زیادی از دریافتهای نقدی مشتریان متعدد را مدیریت میکرد و معیارهای مالی و عملیاتی کارآمدی را برای جابهجایی مسافران و بار ایجاد کرد.
شیوه های نوآورانه مدیریت: حوزه حسابداری مدیریت
علاوه بر چهار روند اقتصادی و تکنولوژیکی که در بالا توضیح داده شد، نوآوری های زیر در زمینه های مدیریت استراتژی و عملیات بر سیستم ها و شیوه های حسابداری مدیریت در چند دهه گذشته تأثیر گذاشته است.
مدیریت کیفیت جامع (TQM)
برنامه های با کیفیت با نام های مختلفی از جمله مدیریت کیفیت جامع ، برنامه های نقص صفر و برنامه های شش سیگما شناخته می شوند. تمرکز بر کیفیت تاثیر قابل توجهی بر بسیاری از سازمان ها در همه بخش های اقتصاد داشته است که از صنعت خودرو و برخی از صنایع دیگر در بخش تولیدی اقتصاد حدود چهل سال پیش شروع شده است. امروزه برنامه های با کیفیت پیچیده در بسیاری از حوزه های دولتی، آموزشی و سایر سازمان های غیر انتفاعی و همچنین در مشاغل انتفاعی یافت می شود.
انگیزه برنامه های مدیریت کیفیت جامع ارزیابی این است که هزینه نقص بیشتر از هزینه اجرای برنامه مدیریت کیفیت جامع است. طرفداران مدیریت کیفیت جامع ادعا می کنند که برخی از هزینه های نقص از نظر تاریخی دست کم گرفته شده است، به ویژه از دست دادن سرقفلی مشتری و فروش آتی هنگام فروخته شدن یک واحد معیوب. برخی از طرفداران برنامه های کیفیت بر این باورند که مقرون به صرفه ترین رویکرد برای کیفیت، از بین بردن تمام نقص ها در نقطه ای است که در آن رخ می دهد. در صورت موفقیت آمیز بودن، این برنامه های “عیب صفر” نه تنها منجر به سطوح بالاتر رضایت مشتری می شود، بلکه هزینه های مرتبط با روش های کنترل کیفیت مرسوم تر، مانند هزینه های بازرسی که در انتهای خط تولید رخ می دهد، حذف می کند. واحدهای بازسازی به عنوان معیوب شناسایی شده و هزینه های مرتبط با پردازش بازده مشتری. تمرکز بر کنترل های پیشگیرانه برای جلوگیری از بروز نقص در وهله اول است، در مقابل کنترل های کارآگاهی برای شناسایی و اصلاح نقص پس از وقوع.
برنامه های به موقع
در طول دو دهه آخر قرن بیستم، بسیاری از شرکت ها برنامه های به موقع را اجرا کردند که برای به حداقل رساندن مقدار موجودی موجود طراحی شده بودند. این شرکتها مزایای قابلتوجهی را از کاهش انواع موجودیها – مواد اولیه، در حال تولید و کالاهای نهایی – به پایینترین سطح ممکن شناسایی کردند. این مزایا عمدتاً شامل کاهش هزینههای نگهداری موجودی (مانند هزینههای تامین مالی و انبارداری)، کاهش زیان ناشی از منسوخ شدن موجودی، و کنترل کیفیت موثرتر است.
رابطه بین برنامه های به موقع و مدیریت کیفیت جامع مهم است. اگر بتوان مواد باکیفیت را جایگزین مواد معیوب کرد و اگر بتوان واحدهای باکیفیت اول اضافی برای جایگزینی واحدهای معیوب تولید کرد، بسیاری از عیوب در مواد اولیه یا فرآیند تولید را می توان به طور نامحدود نادیده گرفت. در یک محیط غیر برنامه های به موقع ، ممکن است مواد معیوب و واحدهای نیمه کاره در گوشه ای از کارخانه کنار گذاشته شوند. با این حال، تحت یک برنامه های به موقع ، اگر مواد خام دریافتی در کارخانه معیوب باشد، ممکن است مواد اولیه با کیفیتی برای جایگزینی مواد معیوب وجود نداشته باشد. در موارد شدید، خط تولید ممکن است تا زمانی که مواد با کیفیت اول دریافت شود، تعطیل شود. از این رو، یک برنامه های به موقع می تواند توجه را بر کنترل کیفیت به روش هایی متمرکز کند که به طور کلی در یک محیط غیر برنامه های به موقع امکان پذیر نیست.
چالش در محیط برنامه های به موقع جلوگیری از هدر رفتن انبارهاست. برای رویارویی با این چالش، برخی از شرکت ها راه هایی برای کاهش زمان تولید پیدا کرده اند. زمانبندیهای تولید کوتاهتر منجر به موجودی کمتری در فرآیند کار میشود و همچنین به شرکتها اجازه میدهد تا سطوح پایینتری از موجودی کالاهای نهایی را حفظ کنند و در عین حال سطوح بالایی از رضایت مشتری را حفظ کنند.
تئوری محدودیت ها
نظریه محدودیت ها یک تکنیک مدیریت عملیات است که سطح موجودی را کاهش می دهد و توان عملیاتی را در یک محیط تولید افزایش می دهد. گلدرات یک مشاور تجاری، تا حد زیادی مسئول توسعه تئوری محدودیت ها است. گلدرات ایده های خود را در یک رمان تجاری که به همراه جف کاکس به نام «هدف: فرآیند بهبود مستمر» نوشته بود، رایج کرد. اساس تئوری شناسایی تنگناها در فرآیند تولید و تمرکز تمام تلاش ها بر افزایش ظرفیت عملیات گلوگاه است. به طور معمول، شناسایی عملیات گلوگاه آسان است، زیرا مقادیر زیادی از موجودی در این عملیات در انتظار پردازش هستند. تئوری محدودیتها همچنین از تنظیم سرعت کل فرآیند تولید با سرعت عملیات گلوگاه حمایت میکند، زیرا در غیر این صورت مازاد کار در فرآیند ناگزیر ایجاد میشود. این سیستم «کشش» باید جایگزین سیستمهای سنتی «فشار» شود، که در آن هر عملیات موجودی را با حداکثر ظرفیت خود پردازش میکند.
مانند بسیاری از ایده های جدید، نظریه محدودیت ها مبنایی در تکنیک ها و ایده های قبلی دارد. در اوایل دهه ۱۹۷۰ یا ۱۹۸۰، مهندسان و مدیران تولید از ابزاری به نام تجزیه و تحلیل مسیر بحرانی برای پیش بینی زمان مورد نیاز برای دستیابی به اهداف اصلی جدید، مانند معرفی یک محصول جدید یا ارائه یک مرکز جدید در خط استفاده کردند. تجزیه و تحلیل مسیر بحرانی شامل شناسایی توالی که در آن مراحل مختلف مورد نیاز است، و شناسایی در چه نقطه ای و برای چه مدت، کل پروژه به تکمیل هر مرحله خاص بستگی دارد.
تولید ناب و شرکت ناب: در سالهای اخیر، اصطلاح ناب توسط برخی از سازمانها برای توصیف تلاش همه جانبه سازمان برای اعمال روشهای مدیریتی پیشرفته به منظور بهبود کیفیت و رضایت مشتری، کاهش هزینهها و تولید به کار گرفته شده است. زمان انجام، و افزایش ارزش آفرینی. “ناب” یک اصطلاح چتر است که شامل تکنیک هایی مانند برنامه های به موقع و مدیریت کیفیت جامع به عنوان عناصر جزء است. برخی از حسابداران تویوتا را مبتکر تولید ناب می دانند. اصطلاح “ناب” در ابتدا برای تنظیمات تولید، مانند عبارات “تولید ناب” یا “تولید ناب” به کار می رفت. اما این اصطلاح اکنون به طور گستردهتری مورد استفاده قرار میگیرد و گاهی ابتکارات ناب را در توزیع و عملکردهای پشتیبانی یک شرکت تولیدی، ابتکارات ناب در شرکتهای بخش خدمات، و حتی ابتکارات در انواع دیگر سازمانها مانند نهادهای دولتی را توصیف میکند. اصطلاح حسابداری ناب برای توصیف سیستمهای حسابداری ابداع شده است که یا از تولید ناب پشتیبانی میکنند یا خود «ناب» هستند.
نتیجه گیری
در این مقاله با توجه به وسعت دامنه حسابداری مدیریت با اصطلاحات بهای تمام شده و همچنین صنعتی گاهی اوقات در این زمینه بجای هم بکار برده می شوند ما سعی می کنیم مقالات ارائه شده را بصورت زنجیره واری توضیح دهیم همچنین در بخش های بعدی سعی می کنیم این موضوعات را بصورت مفصل تری تشریح نماییم و در ادامه بصورت های دیگر و یکپارچه در اختیار شما همراهان گرامی قرار دهیم . با ما همراه باشید.
اشتراک ها: آیا برای حسابداری بهای تمام شده استانداردهایی وجود دارد ؟ - فرتاک حساب
اشتراک ها: مدیریت استراتژی و اهمیت حسابداری مدیریت بر تصمیم گیری ها - فرتاک حساب